استراتژی رقابتی پورتر

استراتژی رقابتی پورتر: راهنمای رقابت در بازارهای شلوغ

استراتژی رقابت پورتر، سه راه پیش روی شما می‌گذارد: یا هزینه‌ها را کاهش دهید، یا تجربه‌ای متمایز خلق کنید یا فقط روی یک گوشهٔ بازار متمرکز شوید؛ در این مقاله، هر سه استراتژی را با مثال‌های کاربردی، بررسی خواهیم کرد.

«شما نمی‌توانید به رقبا نگاه کنید و بگویید قرار است کارشان را بهتر انجام دهید. باید به رقبا نگاه کنید و بگویید قرار است کارشان را متفاوت انجام دهید.» – استیو جابز

این فلسفه، که سنگ بنای موفقیت اپل بود، به طرز شگفت‌آوری با استراتژی رقابتی پورتر همسو است. هر دو غول دنیای استراتژی و نوآوری به یک حقیقت اشاره می‌کنند: در بازارهای شلوغ امروز، «بهتر بودن» یک هدف مبهم و اغلب دست‌نیافتنی است؛ کلید واقعی پیروزی، «متفاوت بودن» است.

مدل پورتر به ما نشان می‌دهد که یک تفاوت کوچک در قیمت، ایجاد یک تمایز جزئی با رقبا یا تغییر بازار هدف، می‌تواند یک مزیت رقابتی بزرگ باشد. 

قبل از شروع، اگر با مفهوم competitive advantage یا مزیت رقابتی آشنایی ندارید، حتماً سری به مقالهٔ «مزیت رقابتی و انواع آن» بزنید؛ سپس برگردید تا نظر پورتر را بررسی کنیم.

استراتژی رقابتی پورتر چیست؟

استراتژی رقابتی پورتر یا generic competitive strategies، یک برنامهٔ بلندمدت است که «مایکل پورتر» آن را برای دستیابی کسب‌وکارها به مزیت رقابتی پایدار پیشنهاد می‌دهد. این استراتژی، به کسب‌وکارها می‌گوید که چطور یک موقعیت کاملاً منحصر‌به‌فرد برای خود بسازند و همیشه یک‌ قدم از رقبا جلوتر باشند. 

از نظر پورتر، ۵ نیروی رقابتی سودآوری صنعت را تهدید می‌کنند:

۵ نیروی رقابتی از نظر مایکل پورتر

  • رقبای موجود: یعنی اینکه کسب‌وکارهای مشابه فعلی چقدر قدرت و نفوذ دارند. 
  • تهدید تازه‌واردها: یعنی ورود به یک بازار برای تازه‌واردها، چقدر می‌تواند آسان یا دشوار باشد. 
  • قدرت چانه‌زنی خریداران: یعنی اینکه مشتری‌ها، تا چه اندازه می‌توانند قیمت را کاهش دهند.
  • قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان: یعنی اینکه تامین‌کننده‌های مواد اولیه، چقدر انحصاری هستند.
  • تهدید محصولات جایگزین: یعنی اینکه کدام محصول یا ایدهٔ جدید می‌تواند جای محصول شما را بگیرد.

در این مقاله، قرار نیست این ۵ نیرو را بررسی کنیم؛ پس اگر کنجکاو هستید، کتاب استراتژی رقابتی پورتر را بخوانید.

اینجا قرار است به ۳ استراتژی بپردازیم که پورتر برای مقاومت در برابر این ۵ نیرو پیشنهاد می‌دهد:‌

  • رهبری هزینه (Cost Leadership)
  • تمایز (Differentiation)
  • تمرکز (Focus)

در ادامه، این موارد را بیشتر و دقیق‌تر با هم بررسی می‌کنیم.

💟 پیشنهاد مطالعه: استراتژی قیمت گذاری: راهنمای جامع افزایش سودآوری و سهم بازار

مبانی اصلی استراتژی رقابتی پورتر (۳ استراتژی اصلی)

استراتژی های رقابتی پورتر، بر اساس دو معیار کلیدی شکل گرفته‌اند:

  • دامنهٔ رقابت: بازار رقابت وسیع است یا فقط به یک بخش خاص محدود می‌شود؟
  • نوع مزیت رقابتی: دلیل منحصر‌به‌فرد بودن یک کسب‌وکار چه چیزی می‌تواند باشد؟

بر این اساس، ممکن است یک برند با رهبری هزینه یا ایجاد تمایز، در کل بازار مزیت رقابتی به‌دست بیاورد یا با تمرکز روی یک سگمنت خاص، به فعالیت خود ادامه دهد. در ادامه، همهٔ حالت‌ها را با هم بررسی می‌کنیم:

رهبری هزینه (Cost Leadership)

در رهبری هزینه، باید تمام تلاشتان را به‌کار بگیرید تا هزینه‌های تولید و فرایندهای عملیاتی را به کمترین میزان ممکن برسانید؛ هدف نهایی این استراتژی، این است که محصول یا خدمات بدون افت کیفیت، با بهترین قیمت به دست مشتری برسد. 

این استراتژی، برای کسب‌وکارهای زیر مناسب است:

  • مشتریان آن‌ها به قیمت محصول حساس هستند؛
  • محصولات استانداردی دارند که تفاوت کیفی کمی با رقبا دارد؛‌
  • امکان حذف برخی ویژگی‌های محصول و صرفه‌جویی را دارند؛
  • می‌توانند از تکنولوژی، در راستای کاهش هزینه کمک بگیرند؛
  • امکان برنامه‌ریزی و بهینه‌سازی حداکثری فرایندها را دارند.

سوال دربارهٔ استراتژی رهبری هزینه پورتر

خب چنین شرایطی قطعاً آسان نیست؛ به همین دلیل اگر انتخابتان این استراتژی رقابتی پورتر است، پیشنهاد می‌کنم مقاله‌های زیر را هم بخوانید:

  • مدل کانو چیست؟ (در این مقاله، مدلی را معرفی کرده‌ایم که با کمک آن می‌توانید ویژگی‌های محصول را به ۵ دسته تقسیم کنید و با حذف ویژگی‌های غیرضروری، به بهینه‌ترین حالت ممکن برسید.)
  • آموزش ماتریس BCG (کسب‌وکارهایی که چند محصول دارند، با کمک ماتریس BCG می‌توانند پربازده‌ترین مورد را پیدا کنند و با سرمایه‌گذاری روی آن، هزینه‌های اضافی را به حداقل برسانند.)

حالا این روش چه مزیتی دارد؟ 

اگر بتوانید با کمک تکنولوژی در تولید، بهبود سیستم توزیع، تغییر در بسته‌بندی و… هزینه‌ها را کم کنید، می‌توانید محصول را با همان قیمت رقیب بفروشید، اما در عوض بیشتر سود کنید. همچنین، قیمت مقرون‌به‌صرفه (اگر با افت کیفیت همراه نباشد) برای اغلب مشتری‌ها جذاب است و باعث افزایش فروش می‌شود.

اما دو نکته! 

  • به‌همان اندازه که شما برای رهبری هزینه تلاش می‌کنید، رقیب هم در تلاش است؛ پس نمی‌شود به‌شکل طولانی‌مدت روی این استراتژی حساب کرد.
  • همیشه این ریسک وجود دارد که کاهش هزینه، باعث افت کیفیت شود و به اعتماد مشتری‌ها، آسیب جدی بزند.

مثال‌هایی از استراتژی رهبری هزینه

خیلی از برندهای بزرگ از این استراتژی رقابتی پورتر استفاده می‌کنند؛ مشهورترینش برند بیک (Bic) است. این برند، با حذف هزینه‌های اضافی برای طراحی پرزرق‌وبرق، روی کیفیت و دوام محصولاتش کار می‌کند؛ این باعث شده‌ است که به ارائهٔ محصولات باکیفیت اما ارزان مشهور باشد.

استراتژی رقابتی رهبری هزینه در برند بیک

🧩 اما بیایید یک مثال فرضی را بررسی کنیم تا ماجرا بهتر جا بیفتد؛ فرض کنید قرار است یک کافه راه بیندازید، چه‌کار می‌کنید که هزینه‌ها به کمترین میزان ممکن برسد؟

این کارها، احتمالاً کمکتان خواهند کرد:

  • افراد کم‌سن‌وسال اما بااستعداد را استخدام کنید؛ کسانی که در آغاز مسیر کاری هستند، با کمی آموزش می‌توانند به نیروهایی مقرون‌به‌صرفه و کارآمد تبدیل شوند.
  • بعضی فرایند‌ها را خودکار کنید تا نیاز به جذب نیرو نباشد؛ مثلاً اگر همان اول روی راه‌اندازی منوی آنلاین و صندوق فروشگاهی هوشمند سرمایه‌گذاری کنید، دیگر نیازی نیست به‌طور مداوم دنبال گارسون باشید.
  • سراغ تامین‌کننده‌های اصلی بروید؛ مثلاً تخم‌مرغ را از مردم محلی و روستایی بخرید، شیر را از دامداری‌ها تهیه کنید یا پخت کیک را به زنان خانه‌دار بسپارید؛ این کار باعث کاهش هزینه‌های تامین می‌شود.
  • باشگاه مشتریان خود را راه‌اندازی کنید؛ حفظ مشتری‌های قدیمی، هم هزینهٔ تبلیغات را کم می‌کند، هم باعث می‌شود مشتری‌ها شما را به دیگران معرفی کنند.

🧐 شما چه‌ کار دیگری به ذهنتان می‌رسد؟ در کامنت‌ها بگویید!

💟 پیشنهاد مطالعه: شاخص هزینه جذب مشتری یا CAC چیست؟ (در این مقاله با یکی از بزرگ‌ترین هزینه‌های یک کسب‌وکار، روش محاسبه‌ٔ آن و راه‌های کاهش آن آشنا می‌شوید.)

تمایز (Differentiation)

اگر نمی‌خواهید یا نمی‌توانید هزینه‌ها را کاهش دهید، پس باید متمایز باشید تا مشتری به‌جای رقیب، سراغ شما بیاید؛ استراتژی رقابتی پورتر برای تمایز، این است که ارزشی خاص و منحصر‌به‌فرد برای مشتری‌هایتان خلق کنید؛ این ارزش متمایز، می‌تواند با کارهای زیر ایجاد شود:

  • طراحی ظاهری خاص؛
  • برندسازی لوکس و متمایز (مثل اپل)؛
  • ارائهٔ یک تکنولوژی جدید؛
  • افزودن ویژگی (Feature) خاص؛
  • خدمات پس از فروش عالی؛
  • شبکه‌سازی گسترده.

استراتژی رقابتی پورتر با ایجاد تمایز

💡 ایجاد تمایز، بهترین گزینه برای کسب‌وکارهایی است که به دنبال خلق ارزش و حاشیهٔ سود بالا هستند؛ به همین دلیل اصولاً صنایعی با محوریت نوآوری، کیفیت و برندینگ، راحت‌تر می‌توانند از آن استفاده کنند.

این استراتژی رقابتی پورتر، چند مزیت بزرگ دارد:

  • به دلیل خلق ارزش و تجربهٔ خاص، نرخ وفاداری مشتریان را بالا می‌برد؛
  • قدرت چانه‌زنی مشتری‌ها کمتر می‌شود، چون دنبال کسب ارزش هستند؛
  • احتمال جایگزینی با محصولات جدید پایین‌تر می‌آید.

البته باید دقت کنید که ایجاد تمایز، خیلی پرهزینه است و محصول یا خدمات شما واقعا باید ارزشش را داشته باشد تا مشتری سراغش بیاید. از طرفی ایجاد تمایز، معایب زیر را هم دارد:‌

  • باید بخش بزرگی از بازار را نادیده بگیرید و روی بخش محدودی تمرکز کنید؛
  • امکان تقلید ایدهٔ شما توسط رقبا همیشه وجود دارد؛
  • سلیقهٔ مشتری‌ها تغییر می‌کند و ویژگی‌ها جذابیتشان را از دست می‌دهند؛
  • ممکن است مشتری‌ها واقعاً نقطهٔ تمایز محصول را درک نکنند.

نکته: در عین ایجاد تمایز، باید حواستان به هزینه هم باشد؛ اگر قیمت بیش‌ از اندازه بالا برود، جذابیت ویژگی‌های متمایز به چشم نخواهد آمد.

مثال‌هایی از استراتژی تمایز

تمام برندهای لوکس، نمونه‌هایی از استراتژی رقابتی پورتر به شیوهٔ تمایز هستند؛ مثلاً گوشی‌های اپل به دلیل کیفیت بالای دوربین‌ و عملکرد بهینه پرطرفدار هستند و مشتری‌ها، حاضرند هر قیمتی را برای خریدشان بپردازند. در همین ایران هم کم از این موارد نداریم؛ مثلاً برند «چرم مشهد» به‌دلیل کیفیت و زیبایی محصولاتش پرطرفدار است.

برندهای لاکچری و استراتژی رقابتی پورتر

آیا برای استفاده از این استراتژی، حتماً باید لوکس باشیم؟ نه لزوماً! بیایید یک مثال ملموس‌تر را بررسی کنیم. همان کافه‌ای را که در رهبری هزینه به آن اشاره کردیم، تصور کنید؛ اما این‌بار، با این فرض که می‌خواهید ارزش متفاوتی خلق کنید، نه اینکه ارزان‌تر باشید. در این حالت، ایده‌های زیر کمکتان می‌کنند:

  • یک دکوراسیون متفاوت بسازید که در کافه‌های شهرتان نظیر ندارد؛‌ فضاهای سنتی و نوستالژیک، ساخت کافه‌کتاب یا کافه‌های هنری اصولاً پرطرفدار هستند.
  • روی ارگانیک بودن محصولات تاکید کنید؛ مثلاً از قهوهٔ اصیل و خوش‌عطری استفاده کنید که تهیه کردنش برای سایر کافه‌ها سخت باشد.
  • کافه را به محل اجتماعات خاص تبدیل کنید؛ مثلاً هفته‌ای یکبار رویداد کتابخوانی برگزار کنید، یا مثلاً یک فضا را به بازی‌های رومیزی اختصاص دهید.

🧐 کسب‌وکار شما چیست؟ آیا راهی هست که از رقبا متمایز شوید؟

💟 پیشنهاد مطالعه: ایده های جدید برای فروش بیشتر (در این مقاله با ۲۰ ایدهٔ برتر برای افزایش فروش محصولات و خدمات آشنا خواهید شد.)

تمرکز (Focus)

آخرین استراتژی رقابتی پورتر، این است که روی بخش خاصی از بازار یا همان Niche Marketing متمرکز شوید؛ به این معنا که فعالیت خود را به بخشی کوچک، خاص و تعریف‌شده از بازار محدود کنید. کسب‌وکاری که سراغ استراتژی تمرکز می‌رود، باید نیازهایی را برآورده کند که بازار بزرگ‌تر قادر به برآورده کردن آن‌ها نیست.

استراتژی رقابتی پورتر با تمرکز روی یک بازار خاص

از نظر پورتر، این تمرکز می‌تواند از سه جهت باشد:

  • تمرکز روی گروه خاصی از خریداران؛ مثلاً فقط دانشجویان یا فقط سالمندان.
  • تمرکز روی بخش خاصی از خط تولید؛ مثلاً فقط تولید لباس کوهنوردی فوق حرفه‌ای.
  • تمرکز روی بازار جغرافیایی خاص؛ مثلاً تحویل فوری محصول فقط در شهر رزن همدان.

اصولاً کسب‌وکارهایی که منابع محدودی دارند، می‌خواهند در یک زمینهٔ ویژه متخصص شوند یا قصد دارند حاشیه سود بسیار بالایی داشته باشند، سراغ این مورد می‌روند.

در مقالهٔ «استراتژی اقیانوس آبی» به‌طور دقیق دربارهٔ ورود به بازار انحصاری صحبت کرده‌ایم؛ اگر قصد استفاده از این استراتژی را دارید، حتماً آن مقاله را هم بخوانید.

💡 نکتهٔ مهم: در هر یک از این حالت‌ها، کسب‌وکار می‌تواند با رهبری هزینه یا ایجاد تمایز، در همان بازار خاص خودش رقابت کند و دیگر کاری به بازارهای بزرگ‌تر ندارد.

این استراتژی به دلیل کاهش فشار رقابت، ایجاد ارتباط عمیق با مشتریان و افزایش وفاداری، بین خیلی‌ها محبوب است؛ اما خب چند عیب هم دارد:‌

  • امکان رشد و توسعه را تا حد زیادی کم می‌کند؛
  • با تغییر سلیقهٔ مشتری‌ها، ممکن است خیلی ضرر کنید؛
  • ممکن است بازار هدفتان بیش از حد کوچک باشد و سود نکنید؛
  • گاهی رقبای بزرگ وارد بازارهای کوچک می‌شوند و رقابت را سخت می‌کنند.

با این وجود، این رویکرد همچنان یک گزینهٔ هوشمندانه برای کاهش رقابت و در عوض، افزایش سود است.

مثال‌هایی از استراتژی تمرکز

گفتیم که تمرکز سه حالت دارد؛ بازهم بیایید با همان مثال کافه، مثال‌ها را بررسی کنیم:

  • تمرکز روی گروه خاصی از خریداران: مثلاً کافه‌ای بسازید که فقط مخصوص پرستاران و پزشک‌ها باشد؛ این کافه باید در نزدیکی بیمارستان یا حتی داخل آن تاسیس شود و با توجه به سبک زندگی این قشر، به‌شکل شبانه‌روزی خدمات ارائه دهد.
  • تمرکز روی بخش خاصی از خط تولید: مثلاً یک نوع کیک شکلاتی خاص بسازید که فقط در کافهٔ شما سرو می‌شود؛ این کیک می‌تواند یک دستورپخت رژیمی خاص داشته باشد یا مخصوص افراد گیاه‌خوار که تخم‌مرغ و شیر نمی‌خورند تولید شود.
  • تمرکز روی بازار جغرافیایی خاص: کافهٔ شما می‌تواند به افرادی که در محدودهٔ ۳ کیلومتری هستند، خدمات تحویل فوری ارائه دهد.

شما کسب‌وکاری را می‌شناسید که از این استراتژی رقابتی پورتر استفاده کند؟ خودتان چطور؟ می‌توانید سراغ این استراتژی بروید؟

🧩 حالت چهارم: خطر گیر افتادن در میان زمین و هوا!

مایکل پورتر پس از معرفی سه استراتژی رقابتی اصلی، به یک حالت چهارم به نام «Stuck in the Middle» یا گیر کردن در میانه اشاره می‌کند. کسب‌وکارها وقتی دچار این حالت می‌شوند که نه توان کاهش هزینه را داشته باشند، نه بتوانند قابلیت متمایزی ارائه دهند و نه امکان تمرکز روی یک حوزهٔ خاص برایشان فراهم باشد.

چنین شرکت‌هایی، اصولاً با مشکلات زیر دست‌وپنجه نرم می‌کنند:

  • کاهش سودآوری؛ چون شرکت نه توان رقابت در بازی قیمت را دارد، نه می‌تواند به دلیل تمایز یا تمرکز، هزینهٔ بیشتری دریافت کند.
  • نداشتن بازار هدف پایدار؛ مشتری‌های قیمت‌محور به سمت رهبران هزینه و مشتریان ارزش‌محور به سمت شرکت‌های متمایز یا متمرکز می‌روند.
  • ساختار و فرهنگ سازمانی مبهم؛ وقتی استراتژی رقابتی مشخص نباشد، اعضای تیم و کارکنان هم در انجام وظایفشان سردرگم می‌شوند.
  • سرمایه‌گذاری بی‌هدف و غلط؛ وقتی مشخص نباشد که هدف کاهش هزینه است یا تمایز، سرمایه‌ها بی‌هدف خرج شده و هدر می‌روند.

بر خلاف تصور، این مشکل فقط برای برندهای کوچک به‌وجود نمی‌آید؛ مثلاً برند بزرگی مثل Sony در بازار گوشی‌های هوشمند، نه توانست با ایجاد تمایز، با اپل رقابت کند، نه توانست با رهبری هزینه، از هواوی و شیائومی پیشی بگیرد. 

پس حواستان باشد که با توجه به شرایط، منابع و بازار هدفتان یک استراتژی را انتخاب کنید و به آن متعهد باشید تا بعدا دچار مشکل نشوید.

آیا داشتن بیش از یک استراتژی رقابتی ممکن است؟

در کتاب استراتژی رقابتی پورتر، تاکید بر این است که هر کسب‌وکار، فقط از یکی از استراتژی‌ها استفاده کند؛ اما به یک شرط، می‌شود به استراتژی‌ها تنوع داد: 

شرکت باید واحدهای تجاری (Business Units) کاملاً مجزا و تفکیک شده داشته باشد که هر یک، استراتژی خاص خود را دارند؛ در غیر این‌صورت، احتمال تداخل استراتژی‌ها و سیاست‌های سازمانی زیاد می‌شود و باز هم ممکن است گرفتار Stuck in the Middle شوید.

خطر گیر کردن در میانه در صورت استفاده همزمان از همه استراتژی های رقابتی پورتر

خیلی از کسب‌وکارهای بزرگ و موفق، از این سیستم استفاده می‌کنند؛ مثلاً شرکت خودروسازی تویوتا، دو زیرمجموعهٔ بزرگ دارد:

  • تویوتا (برند مادر): با استفاده از استراتژی رهبری هزینه، خودروهای قابل اعتماد و کم‌مصرف برای بازار انبوه می‌سازد.
  • لکسوس: از استراتژی تمایز استفاده می‌کند و بازارهای لوکس را هدف قرار می‌دهد.

نمونهٔ دیگرش، شرکت آمازون است که با رهبری هزینه شروع کرد، اما امروز در بخش‌هایی مانند سرویس‌های ابری (AWS)، با ارائه خدمات متمایز و پیشرو، یک بازیگر قدرتمند در استراتژی تمایز نیز به شمار می‌رود.

🧩 با این حال، برای ۹۹ درصد کسب‌وکارها، تمرکز بر یک استراتژی واحد، همچنان امن‌ترین و هوشمندانه‌ترین راه است.

💟 پیشنهاد مطالعه: بررسی انواع استراتژی فروش محصول و خدمات

کدام استراتژی رقابتی پورتر برای کسب‌وکار ما مناسب است؟ (راهنمای عملی)

خب، تا اینجا با نقشه راه آشنا شدیم. حالا وقت آن است که ببینیم چگونه بهترین مسیر را برای کسب‌وکار خودمان انتخاب کنیم. این یک فرآیند ۵ مرحله‌ای است:

قدم اول: یک نگاه صادقانه به خودتان بیندازید (تحلیل SWOT)

اولین قدم این است که بی‌تعارف، آینه‌ای جلو خودتان بگیرید. با انجام تحلیل SWOT «نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید» برای هر یک از سه استراتژی پورتر، خودتان را ارزیابی کنید.

تحلیل SWOT برای انتخاب استراتژی رقابتی پورتر

🧐 چطور باید این کار را انجام دهید؟ با پرسش سوال‌های زیر: 

  • نقاط قوت (Strengths): در چه زمینه‌ای واقعاً بهتر از رقبا هستیم؟
    • قیمت‌گذاری؟
    • کیفیت محصول؟
    • برندینگ؟
    • خدمات پس از فروش؟
    • تیم فنی یا خلاق؟
  • نقاط ضعف (Weaknesses): کجا کم می‌آوریم؟
    • بودجهٔ کافی نداریم؟
    • نیروی انسانی محدود است؟
    • در بازاریابی ضعیف عمل می‌کنیم؟
    • تنوع محصول پایین است؟
  • فرصت‌ها (Opportunities): کدام فضای خالی در بازار وجود دارد که هنوز رقبا آن را پر نکرده‌اند؟
    • مثلاً محصولی خاص برای سالمندان؟
    • خدمات سریع در یک شهر خاص؟
    • طراحی خاص برای دانشجویان؟
  • تهدیدها (Threats): چه عواملی ممکن است مانع اجرای موفق استراتژی ما شوند؟
    • قیمت‌های پایین رقبا؟
    • تغییر قوانین؟
    • تغییر سریع سلیقهٔ مشتریان؟

حواستان باشد که حتماً پاسخ‌ها بر اساس تحقیقات دقیق باشد و در جایی ثبت شود تا بتوانید از آن‌ها استفاده کنید.

💟 پیشنهاد مطالعه: تحلیل PESTEL چیست؟ (آموزش بررسی تاثیر عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناورانه، زیست‌محیطی و قانونی بر کسب‌وکار)

قدم دوم: اولویت‌بندی بر اساس توانایی‌ها

بعد از تحلیل، احتمالاً چند گزینه روی میز دارید؛ حالا باید بر اساس منابع و توانایی‌های واقعی خود، یکی را انتخاب کنید. برای انتخاب واقع‌بینانه، ۴ پرسش کلیدی از خود بپرسید: 

  • منابع مالی من چقدر کشش دارد؟ 
    اگر بودجهٔ محدودی دارید، سراغ رهبری هزینه و اگر بودجهٔ کافی دارید، سراغ تمایز یا تمرکز بروید.
  • تیم فعلی من چه مهارت‌هایی دارد؟ 
    اگر در مدیریت و بهینه‌سازی فرایندها بهتر هستید، استراتژی رهبری هزینه و اگر در نوآوری و طراحی محصول مهارت دارید، استراتژی تمایز یا تمرکز بهتر است.
  • زیرساخت‌های کسب‌وکار من چقدر قوی هستند؟ 
    اگر زیرساخت‌های لجستیک خوبی داشته باشید، می‌توانید با کار کردن در مقیاس بزرگ، هزینه‌ها را مدیریت کنید و اگر در خلق تجربه ماهر باشید، استراتژی تمایز برایتان بهتر است.
  • آیا توان تمرکز روی گوشه‌های خاص بازار را دارم؟ 
    پس از شناسایی فرصت‌ها در مرحلهٔ قبلی، باید ببینید که می‌توانید با مدیریت هزینه یا ارائهٔ محصولی متمایز، آن بخش خاص بازار را بگیرید یا نه.

💡 نکته: این سوال‌ها صرفاً پیشنهاد ما هستند؛ هرچه سوال‌های جزئی‌تری بپرسید و بیشتر روی حوزهٔ کسب‌وکار خود تمرکز کنید، تصمیم‌گیری ساده‌تر می‌شود.

💟 پیشنهاد مطالعه: مارکتینگ پلن چیست؟ (در این مقاله با انواع مارکتینگ پلن، دلیل اهمیت آن و ۷ فریم‌ورک مشهور برای نوشتن مارکتینگ پلن آشنا می‌شوید.)

قدم سوم: پیاده‌سازی استراتژی رقابتی پورتر در کسب‌وکار

انتخاب استراتژی پایان کار نیست؛ یادتان باشد که اگر استراتژی و عملیات با هم هماهنگ نباشند، کسب‌وکار به حالت «Stuck in the Middle» دچار می‌شود؛ یعنی نه مقرون‌به‌صرفه و نه خاص و متمایز!

بر اساس بخش‌های قبلی، باید به یکی از سه حالت زیر رسیده باشید:

  • انتخاب استراتژی رهبری هزینه: در این حالت باید تمام تمرکزتان روی کاهش هزینه‌ها باشد؛ برای تامین مواد اولیه بیشتر چانه بزنید، در بخش‌های غیرتخصصی، از نیروهای کار ارزان استفاده کنید، از تکنولوژی‌های تولید جدید برای کاهش استهلاک کمک بگیرید و حتی برای تبلیغات، سراغ روش‌هایی بروید که کم‌هزینه و موثرتر هستند.
  • انتخاب استراتژی تمایز: بیشتر بودجه را به طراحی و توسعهٔ محصول اختصاص دهید، سعی کنید تجربهٔ مشتری‌ها را بهبود ببخشید و روی برندسازی، وقت بگذارید. (برای اجرای موفق این استراتژی، پیشنهاد می‌کنم با «مدیریت تجربه مشتری» بیشتر آشنا شوید.)
  • انتخاب استراتژی تمرکز: در صورتی که می‌خواهید از این استراتژی رقابتی پورتر استفاده کنید، حتماً باید روی شناخت عمیق نیازهای یک بخش خاص از مشتریان وقت بگذارید و محصول یا خدمتی ارائه دهید که دقیقاً با همان نیازها مطابقت داشته باشد. در این استراتژی، داشتن تخصص عمیق در یک حوزهٔ خاص خیلی خیلی مهم است.
💟 پیشنهاد مطالعه: مارکتینگ پلن چیست؟ (در این مقاله با انواع مارکتینگ پلن، دلیل اهمیت آن و ۷ فریم‌ورک مشهور برای نوشتن مارکتینگ پلن آشنا می‌شوید.)

قدم چهارم: پایبند ماندن به یک استراتژی درست

بگذارید یک واقعیت را صادقانه بگویم: هر یک از استراتژی های رقابتی پورتر را که انتخاب کنید، ممکن است در ابتدای راه آن‌طور که انتظار دارید سودی به‌دست نیاورید! بنابراین، سعی نکنید با تغییر مداوم استراتژی، شرایط را تغییر دهید.

🧩 مثلاً اگر اگر تصمیم گرفته‌اید یک برند لوکس باشید (استراتژی تمایز)، ارائهٔ تخفیف‌های سنگین و مداوم، هویت برند شما را نابود می‌کند و اعتماد مشتریان را از بین می‌برد.

در مسیری که انتخاب کرده‌اید، ثابت قدم باشید و اجازه دهید مشتریان شما را با همان هویت بشناسند؛ مگر اینکه قصد کنید برند را با هویتی کاملاً جدید معرفی کنید و یک استراتژی تازه در پیش بگیرید.

قدم پنجم: پایش و اصلاح مداوم استراتژی‌ها

در نهایت، یادتان باشد که ثابت قدم بودن، به این معنا نیست که هیچوقت انعطاف به خرج ندهید. محیط بازار، پویاست و استراتژی، مثل موجودی زنده است که باید در این محیط رشد کند و بهتر شود.

پس حتما شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) را به‌درستی تعریف کنید و به شکل مداوم، میزان موفقیت استراتژی را زیر ذره‌بین ببرید تا در صورت نیاز، بتوانید تغییرات ضروری را اعمال کنید. 

نقشه در دست شماست؛ قله را فتح کنید!

انتخاب استراتژی رقابتی، مثل انتخاب یک مسیر در کوهنوردی است. هیچ مسیری ذاتاً «بهترین» نیست؛ بلکه بهترین مسیر، آن است که با توانایی‌ها و تجهیزاتتان  هماهنگ باشد و شما را به قله برساند.

استراتژی رقابتی پورتر به شما نقشهٔ راه را می‌دهد، اما این شما هستید که باید با شناخت دقیق خود و بازار، هوشمندانه‌ترین مسیر را انتخاب کنید و با ثبات قدم، قلهٔ موفقیت را فتح نمایید.

🧐 انتخاب شما کدام استراتژی پورتر است؟ اگر سردرگم هستید، در بخش کامنت‌ها چالش‌هایتان را مطرح کنید تا با هم تبادل نظر کنیم و به یک استراتژی درست برسیم.

نظر شما راجع به این محتوا چیست؟

عضویت در خبرنامه فیلیا

مطالب کدام دسته‌بندی‌ها برای شما جذاب‌تر است؟

آخرین مطالب دسته بندی بازاریابی و جذب مشتری

دیدگاه ها

اولین نفری باشید که دیدگاه خود را ثبت می کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *